روژین روژین ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

فرشته ما روژین

دوتا سفر داشتی تو این ماه

یکی استارا خونه خلیل عمو و دیگری تبریز تولد تامای.که توی هردوشون حسابی بهت خوش گذشت عزیزم.و منم از اینکه توی تولد بعد از پنج شش سال دوستای دانشگاهمو ملاقات کردم واقعا خوشحال شدم و خاله ها هم از خانم بودن تو خوششون اومده بود و میگفتن دخترت خیلی اروم و خانومه که منم حسابی کیف می کردم.مرسی مامانم که توی مراسم هیچ وقت اذیتم نمیکنی از وقتی هم اومدیم سراب همش میگی مامان از دوستات خیلی خوشم اومد خاله های مهربونی بودن.من فدای تو بشمممممممممم دخترم که خودتم خیلی مهربونی.   ...
31 ارديبهشت 1392

بهونه گیر شدی مامانم

روژینم خیلی بهونه گیر شدی و با این کارت یکم اذیتم میکنی.البته اینم بگم که شدیدا سرما خورده بودی و بخاطر این کم اشتها شده بودی و منم که مجبور بودم داروهایی رو که دکتر تجویز کرده بود بهت بدم همه دست در دست هم میدادن تا سر هر چیزی گیر بدی و گریه کنی.البته نا گفته نماند که مهد کودکمون هم یکم شلوغتر از قبل شده و من شاید یکم توجهم به تو کمتر شده اینم یه دلیل میتونه باشه.اخه تو فکر میکنی من تو مهدم باید فقط مثل خونه مال تو باشم.و فقط به تو توجه کنم.یا اینکه چون مهد مال ماست و تو مامانت پیشته باید تو مهد حرف تو باشه و دیگران هر چی که تو میگی رو اطاعت کنن.ولی من دوست ندارم تو اینجوری بار بیایی.دوست دارم دختر مستقلی باشی و به تنهایی بتونی با دوست...
31 ارديبهشت 1392
1